امروز یکشنبه است ، پنجم دی تولد خواهر نازنینم که در ینگی دنیا روزگار می گذرونه و الهی که به خوشی .
امروز چندمین روزیه که احساس می کنم همسرم از موضوعی به شدت نگران و ناراحته اما به من چیزی بروز نمی ده ، دلم می خواست این همه از من و واکنش های ناخودآگاه من واهمه نداشت .
امروز خواب موندیم همه کارام هول هولی شد ، اگه هم بشه می خوام تا 6 بمونم ، حقوقم همینطوری خیلی خالی و کمه ، زندگی هم به شدت خرج داره ؛تازه بعد از هدفمند شدن مملکت بدترم می شه .
امروز یه سری هم باید به تقویمم بزنم دوباره کارا و خرج های مهم این ماه رو لیست کنم و تکلیف این ماه رو مشخص کنم .
امروز حالم نه خوبه و نه بد ، بازم جای شکرش باقی است .
امروز هم کسی به ملاقات این جا نخواهد اومد ؟