-
۵ دی
یکشنبه 5 دیماه سال 1389 08:10
امروز یکشنبه است ، پنجم دی تولد خواهر نازنینم که در ینگی دنیا روزگار می گذرونه و الهی که به خوشی . امروز چندمین روزیه که احساس می کنم همسرم از موضوعی به شدت نگران و ناراحته اما به من چیزی بروز نمی ده ، دلم می خواست این همه از من و واکنش های ناخودآگاه من واهمه نداشت . امروز خواب موندیم همه کارام هول هولی شد ، اگه هم...
-
اسم نداره
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 08:10
دارم از توی دفتر به آسمون نگاه می کنم ، واقعا امروز خیلی تمیز تر از چندین و چند روز گذشته است ... خدا رو شکر. هنوز سرما خورده و مریضم ، یعنی تصویر دارما ، صدا ندارم فقط :)) دیشب خیلی زود خوابیدم ساعت 9.30 اما هنو خوابم می آد نمی دونم چرا این همه کسر خواب دارم این روزها . پس فردا تاسوعاست ... هرسال حس و حالم عرفانی تر...
-
۰۰۰
یکشنبه 21 آذرماه سال 1389 10:46
سلام یه سفر کوتاه رفته بودم خارجه ، نبودم چند روزی ، و الا که خلوت و آرامش این صفحه ها رو به هیچ قیمتی از دست نمی دم . باهمسری و خواهرش رفته بودیم ، نمی دونم ولی همه اش توی دلم انتظار داشتم خواهرش به خاطر اینکه ما خلوت مون رو باهاش قسمت کردیم و خیلی هم تا حالا این کار رو کردیم یه اشاره کوچیک بکنه که دریغ ؛کلا من دو...
-
از این همه اتفاق
شنبه 13 آذرماه سال 1389 09:11
سلام امروز شنبه است و اول هفته . نکته مهم اینجاست که تولد همسری ما هم هست ، البته تولدی که از دیروز شروع شده ، دیروز ناهار رو که مهمون خونه مادرشوهری بویم ، دیشب شام رفتیم خونه مامانینا و امشب هم که با بچه ها هستیم . قراره دوشنبه صبح بریم دوبی ، بچه ها مامانبزرگم به خاطر فشار خون بالا و کیسه صفرا بستری شده بیمارستان ،...
-
کار
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 08:46
نمی خوام هی برم با آدرس وبلاگم جاهای مختلف نظر بذارم تا آمار دوستام و کسایی که واسه ام نظر می دن بره بالا ؛ دلم می خواد یه روزی خود این نوشته ها مخاطبای خودشونو پیدا کنند . رئیس الان یه چیزی گفت که اصلا در جریانش نبودم از قرار معلوم قائم مقام مدیر عامل قبلی دستور انتقال من رو به سایت 2 شرکت مون که واقعا توی یک...
-
دوستی واقعی
شنبه 6 آذرماه سال 1389 09:27
یعنی دیدین یه وقتایی آدم ناخواسته فکر می کنه دیگرون هم مثل خودش باهاش تا می کنن ، یعنی اگه شما توی یه مسائلی شرم حضور دارین ، یا نگران هم می شین یا هر چیز دیگه ای توی دلون ناخودآگاه انتظار دارین اطرافیانتون هم مثل خودتون باهاتون تا کنن ، غافل از اینکه از این خبرا نیس به هیچ وجه ، به هیچ وجه . امروز تولد یکی از صمیمی...
-
نق و نوق های من
چهارشنبه 3 آذرماه سال 1389 07:57
دیشب کلی تو خونه نق نق کردم ، نتیجه ای هم در بر نداشت ،راستی ما رو تعطیل نکردن ... جالبه تعطیلی به خاطرهوای آلوده است ، ولی صنایع تعطیل نیستن . آها داشتم می گفتم دیروز کلی توی خونه نق نق کردم و حال همسری بیچاره رو گرفتم ... کلی حرفای ناامیدکننده زدم و کلی هم زدم توی ذوق بنده خدا . الان خودم حسابی پشیمونم ، خوب مگه...
-
از همین روزهای من
دوشنبه 1 آذرماه سال 1389 11:36
داشتم فکر می کردم ، چه قدر این روزها از خودم دور شدم . همه فکر و ذکر این یک سال اخیر من شده خونه داشتن ، بزرگترین آرزوم این شده که یه خونه برای خودمون داشته باشیم . یه ماشین سرپاتر و یه کمی آرامش ... اما این قدر این آرزو نشسته اون بالای مغزم که از خودم دور شدم . دلم خیلی برای اون خود خودم تنگ شده که آزاد و رها بود و...
-
تولد این وبلاگ
شنبه 29 آبانماه سال 1389 10:52
سلام به همگی تا حالا وبلاگ نوشتم و زیاد هم نوشتم ، اما هر کدوم رو به یک دلیل مشترک ادامه ندادم ، عزیزانم رو از وجود اون وبلاگ ها آگاه می کردم و بعد پشیمون می شدم ، چون همه حرف هام رو نمی شد بنویسم ... به همین دلیل معمولا بعد از مدتی دیگه نمی نوشتم ؛ اما درمورد این وبلاگ خیلی دلم می خواد از منظر متفاوت و نگاه دیگه ای...